شعر - به دنبال تو

همه عمر در همه جا خيره به دنبال توگشتم

همه جا سرزدم و

در پي رخسار تو گشتم

بر فراز دل من

هاله اميدتو تابان

پای من در ره ديدار شتابان

درپی ات گشتم و گشتم

زهمه چيز گذشتم

 

روی آيينة دل نام ترا باز نوشتم

 در هر خانه زدم

 از سر هر كوچه گذشتم

خبرت  در همه آفاق عيان بود و نبودی

اثرت بردروديوار نشان بود و نبودی

 

نقش تو در همه جا عشق هويدا مي‌کرد

 نفست در همه جا  كار مسيحا مي كرد

مهر تو در دل  هر پيرو جوان

غلغله بر پا مي‌كرد

بوي تو

هر نفسي عاشق و شيدا مي كرد

 

روي تو بر همه كس بود هويدا

هرکه دل داشت ترا

باز تمنا مي‌كرد

 

همه جا سرزدم و از همه کس باز نشان تو گرفتم

باز اميد از آن عشق نهان تو گرفتم

ز نشان تو من از تو باز گرفتم

در پي ات از دل خود پي گرفتم

 

عاقبت چهره تابان تو در آيينه ديدم

تو من و ما

همه جمله يکی بيش نبوديم

دگر آن دم نه من و ما که دگر خويش نبوديم

چونکه رخسار تو در آيينه ديدم

بجز از عشق نديدم

خيره در آيينه گشتم

سپس از خويشتن خويش گذشتم

 ازدل آيينه بر شهر نگه کردم و ديدم

و درآن آيينه  ديگر پس از آن   هيچ  نديدم

همه سرها

همه دلها

همه جانها

همه پاها

همه ياران

به يكی راه شتابان

عاقبت دردل آن آيينه گرديد  نمايان

همه آن چيز

كه يك عمر به دنبالش گشتم
template Joomla